تبیان، دستیار زندگی
استفاده از واژه ها و تعابیری چون «پاره شدن قطعنامه دان»، « پیچاندن گوش طرف» ، «در لوله کردن مسئول »‌ و نظایرآن‌ با خود فرهنگی را به میان مردم می برد که نتیجه آن دور از شأن فرهنگ و ادب و سیاست در ایران است. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحلیل‌مسجدجامعی از‌اثرات فرهنگی‌-اجتماعی

مسجد جامعی

در پی مباحث مطرح شده در مناظرات تلویزیونی کاندیداها و ابراز نگرانی شدید اهالی فکر و اندیشه از رواج "بداخلاقی و حرمت شکنی "در سطح جامعه، قلم‌نیوز گفتگوی مشروحی با احمد مسجد جامعی وزیر فرهنگ دولت سید محمد خاتمی انجام داده‌است که می خوانیم،

*شما چندی پیش بحثی در باب خشونت زبانی و بی مایگی در ادبیات سیاسی این دوره داشتید ،می خواستم بپرسم بد اخلاقی دولت ها تا چه حد در رفتار مردم تاثیرگذار است؟

حکمرانان و دولت مردان فرهنگ سازند و اخلاق و منش آنان بر رفتار مردم تاثیر مستقیم دارد. این بحث از منظر فرهنگی بسیار مهم است . ادبیات خشن فضای خشن ایجاد میکند و مقدمه هر خشونتی نیز ادبیات آن است. انحطاط اخلاقی و رفتاری عمدتاً با انحطاط زبان  آغاز می شود. زبان زمانیکه با تندی و نابهنجاری همراه باشد در سایر وجوه  نیز تاثیر  می گذارد. این انحطاط به نوعی به زوال اندیشه ، رفتار انسانی منجر شده و چه بسا مورد قبول جامعه قرار گیرد که بروز و نمود آن نیز در دو ساحت مشاهده می شود: اول آن که زبان بزرگان ادب و فرهنگ و هنر آثار برخی از چهره های موجه در این حوزه زیر سئوال رفته است . از سوی دیگر برخی از آثار نازل مورد حمایت و تشویق فراوان قرار گرفته است و در حقیقت سایه ادبیات و زبان فاخر کمرنگ شده و حوزه ادبیات سیاسی و اجتماعی دیگری گسترش یافته که با خود محوری، پرگویی و پررویی همراه است. مجموعه این عوامل فضای عمومی  و جهت گیری رفتارهای شهروندان را تحت تاثیر قرارخواهد داد. استفاده از واژه ها و تعابیری چون «پاره شدن قطعنامه دان»، «زیرمیززدن » و « پیچاندن گوش طرف» و در « لوله کردن مسئول »‌ و نظایرآن همراه خود فرهنگ خاصی را به میان مردم می برد که نتیجه ی آن دور از شأن معمول فرهنگ و ادب و سیاست در ایران است.

شاید زیانی بالاتر از آمارسازی برای مسئولان و برنامه ریزان قابل تصور نباشد چون جایگاه آمار و اطلاعات صحیح همواره باید غیرقابل خدشه باشد .

*فضای رسانه ها وآزادی بیان را در شرایط فعلی چگونه ارزیابی می کنید؟

فضای رسانه ای محدود شده است.نمونه این امر نیز تعرض به خبرنگار و روزنامه ای  است که در برخی از رسانه ها بیان شد. مواردی از این دست زیاد است که اهالی  فرهنگ و هنر جرأت بیان آن را ندارند. خیلی از این اتفاقاتی که رخ می دهد ناشی از نبود گردش آزاد اطلاعات است . زمانی که گردش آزاد اطلاعات وجود داشته باشد ، نظارت افکار عمومی بررفتار قدرت معنا پیدا می کند و آنوقت اتفاقاتی از این قبیل یا روی نمی دهد و یا دیگر جزئی تلقی نمی شود . اگر برخورد  مناسب با این اتفاقات صورت گیرد دیگر تکرار نمی شود. نمونه این امر حمله به دکتر فاتح مدیرعامل وقت خبرگزاری ایسنا در دولت آقای خاتمی به عنوان یک خبرنگار بود که در آن زمان پلیس وارد عمل شد ، پلیس رفتارش را توجیه کرد و پوزش خواست. این ادب عذرخواهی یک نقطه قوت درکارنامه پلیس بود. همین امر باعث شد که دیگر این مسائل تکرار نشود. اگر جریان آزاد اطلاعات در آن دوره وجود نداشت این اتفاق بارها و بارها  تکرار می شد و کسی جرأت بیان آن را نداشت.

در حال حاضر نوعی از نارضایتی در مردم به وجودآمده و دلیل آن نیز نبود فضای پرسش و پاسخ بین مردم و دولت است، مثلاً اگر پولی که در این دولت گم شده است در دولت گذشته گم شده بود در آن شرایط و با وجود فضای آزاد رسانه ای، رسانه ها آنقدر به آن می پرداختند که دولت به پاسخگویی و  پی گیری وادار می شد. و این از ویژگی های دولت های گذشته بود که پاسخگویی و شفافیت را در عمل الگوی کار خود قرار داده بودند؛ به همین دلیل برای دولت اصلاحات از تعبیر دولت پاسخگو  یاد شده است.در دولتی که به جریان آزاد اطلاعات اعتقاد ندارد و اصل بر پاسخگویی شفاف نیست، اصلا سئوالی مطرح نمی شود و زماینکه سئوالی مطرح نشود،‌ جامعه به انزوا و سکوت کشیده می شود.حوزه رسانه اکنون در وضعیتی است که طرح سئوال جدی چندان ممکن نیست  و به همین دلیل سئوالات متراکم می شوند . بر همین اساس نیز وقتی کسی طرح سئوال کند تبدیل به  قهرمـــان می شود. این در حالی است که این سئوال می توانست به روال عادی پرسیده شود. اکنون انبوه سئوالات بدون جواب در حوزه های مختلف وجود دارد که بی توجهی به این سوالات سبب افزایش شکاف اعتماد مردم و دولت می گردد.

*چرا این فضا ایجاد شده ؟

جامعه اکنون با آمارهایی روبه رو است که نمی تواند به آنها اطمینان کند.غیرواقعی بودن این آمــار مسئله ای است که نهادهای مسئول از جمله سازمان بازرسی کل کشور به عنوان ناظر و نیز کارشناسان مجلس شورای اسلامی بر آن تاکید می کنند. دستگاه اجرایی به آمارها خـدشه وارد می کند و در آن دست می برد ، یا توصیفی در کنار آمارها ارائه می کند که اصلاً معنای قضیه را تغییر می دهد. در حقیقت آمارسازی می شود. شاید زیانی بالاتر از آمارسازی برای مسئولان و برنامه ریزان قابل تصور نباشد چون جایگاه آمار و اطلاعات صحیح همواره باید غیرقابل خدشه باشد . اگر آمار و اطلاعات مطابق با میل تصمیم گیران ساخته و پرداخته شود ، علاوه بر انحراف تصمیمات از آنچه که به صلاح جامعه است، اعتماد نسبت به این بخش مهم از دست رفته و پایه و بنیان تصمیمات اساسی جامعه سست و غیرقابل اطمینان می شود.

به نظر می رسد فضای ادبیات غیر معمول و نامناسبی که به وجود آمده و پاسخ های خشن و تهاجمی که سابقه نیک گذشتگان را زیر سئوال می برد ، فضای آزاد را تحت الشعاع قرار داده است. متاسفانه فضای آزاد اغلب نمایشی است وگرنه نباید اینقدر در جامعه سئوالات متراکم و بی پاسخ وجود داشته باشد و در جواب آنها نیشخندی بزنند و آنگاه تلقی شود همه چیز حل شده است. به عبارت دیگر صورت مساله پاک شود و گمان کنیم که مساله حل شده است.

*این رفتار با اصول انقلاب اسلامی چه تعارض هایی دارد؟

این رفتار با اصول اساسی انقلاب اسلامی ناسازگار است. همچنین با اداره سالم امور کشور تعارض دارد.  در اصل انقلاب

مسجد جامعی

موضوع حضور مردم، ‌مشارکت و آزادی از مسائل اساسی بوده است و در قانون اساسی نیز تعابیری راجع به آنها آمده که پر افتخار است. بعضی ها همه ظرفیت های قانون اساسی را قبول ندارند ولی در همین قانون اساسی است که باید این فضای آزادی و مشارکت ترویج پیدا کند، نهادینه شود و امیدواریم روزی فضایی مهیا شود که بتوانیم همین قانون اساسی را پیاده کنیم.

*برخی از دولتمداران دولت نهم براین باورند که ایدئولوژی یا باور اسلامی آنها فراتر از قانون و حتی قانون اساسی است، ‌نظرتان در این باره چیست؟

تفسیرهایی که از اسلام وجود دارد متعدد است ولی در اجرا آن تفسیری از اسلام قابل پذیرش است که در قانون اساسی بیان شده است. قانون اساسی نه تنها سند ملی بلکه  با نگاهی یک سند دینی نیز هست و البته سند خیلی مهمی است.نمی توان گفت فهم  و درک این دولت از کسانی که قانون اساسی را تدوین کرده اند و آن را تصویب و تایید کرده اند و کسانی که 27 سال مبنای کارشان در هر سطحی همین قانون بوده بالاتر است. قطعاً این نیزادعایی بیش نیست که به جای اینکه پاسخ بدهند صورت مسئله را پاک می کنند. اگر دولتمردی در هر مقامی که باشد ادعا کند فهم و درکش از کسانی که قانون اساسی را تدوین ، تصویب و تایید کرده اند بیشتر است، این ادعا قطعاً گزاف است.

نه دولت و نه مشاورین آن به هیچ وجه این صلاحیت و حق را ندارند که قانون اساسی را به لحاظ دینی زیر سئوال ببرند. قانون اساسی عصاره تفکر و تلاش صادقانه برجسته ترین علما و اندیشمندان حوزه دین و اجرا و حقوق مدنی و شهروندی ملت است. قانون اساسی بیان آرمان ملی ما و نسل های آینده است. همین است که میگویم کسانی هستند که فقط بعضی از موارد قانون اساسی را قبول دارند. اگر هم فرض کنیم این قانون مشکلاتی داشته باشد دولتی که بر مبنای این قانون انتخاب شده بایستی معتقد به رعایت آن اصول باشد این قانون مبنای عمل نظام ما است.چه کسی می تواند بگوید قانون اساسی اسلامی نیست و می خواهد اسلامی تر از آن عمل کند. لابد این فرد نگاه ارتجاعی و سنتی خود را مبنای عمل اجتماعی جمعی قرار داده  است نه اصول پیشرفته ای مانند قانون اساسی را. هر چند بعید می دانم کسی لااقل در ظاهر در حوزه اجرایی کلان کشور باشد که  ادعای چنین رویکردی داشته باشد.

*چرا یک چنین دیدگاهی در بین  این عده به وجود آمده است؟

ما در نظام کلان کشور یک اسلام فرقه ای نداریم که هر کسی بگوید من ایدئولوژی  خاص خود را دارم. ممکن است یک فرقه اسلامی مجتهد و تفسیر خاص خود را از اسلام داشته باشد اما قواعد و قوانینی که حکومت بر اساس آن شکل گرفته و با روزآمد کردن آنها قانون اساسی تدوین شده است ‌یکسان است. بر اساس این قوانین  نیزگروهی شکل گرفته اند که قوانین جزئی را  با نگاه به قانون اساسی تطبیق می دهند.چگونه دستگاه اجرایی می خواهد این قوانین را زیر سئوال ببرد و بگوید دولت می تواند برمبنای عمل ایدئولوژیک قوانین را نادیده بگیرد؟ این مقوله خود تعبیری از عدم پایبندی به قانون است.

به نظرم در فضای انتخاباتی نگاه جدیدی ایجاد شده و آن اینکه جوانان به این باور رسیده اند که اسلام دیگری نیز وجود دارد که به همراه تواضع و صداقت و کارآمدی است و در عین حال نسبت خود را به امام(ره) و انقلاب و قانون اساسی میرساند. من از این جهت فضا را مثبت تلقی می کنم .

از سوی دیگر نظام اجرایی ما تنها شامل قوانین نیست بلکه نهادها و سازمانهایی هستند که کارشناسان و نخبگان زبده در  راس آنها قرار داشته و قابل احترامند. ما و هر نظام دیگری برای اداره امورخود نیازمند حضور این افراد هستیم، این هم مغایرتی با ایدئولوژی واقع در بطن قانون ندارد و امری است کارشناسی. به طور مثال شوراهای عالی در کشور معمولا اجتماع کارشناسی نخبگان یک نظام هستند که متاسفانه در دولت فعلی منحل شدند. بر این اساس به نظر می رسد نوعی از نخبه کشی وجود دارد و زمانیکه شرایطی فراهم کنیم که فرزانگی گسترش پیدا نکند اوج انحطاط است. و عدم اقناع ، توسعه و رضایت شهروندی را در پی دارد.

قانون اساسی دقت نظر زیادی دارد. قانون استفاده از آزاداندیشی و ظرفیت های مردمی را به صورت کلان بیان کرده است و این گونه که بگوییم می خواهیم بر اساس ایدئولوژی حرکت کنیم و ایدئولوژی به ما می آموزد که پیاز ،‌ سیب زمینی و پول را در بین مردم توزیع کنیم، بحثی است که مورد تایید بزرگان نیست. زیرا به کرامت و شأن انسانی که در قانون اساسی بر آن بسیار تاکید شده است آسیب می رساند . بنابراین یکی از خصوصیات یک نظام اجتماعی، قاعده مندی است که آن را قانون تعریف می کند و این قانون ارزشمند است.

*عوارض و پیامدهای چنین دیدگاهی در بین مردم چیست ؟

وقتی قانون عمل نشود موجب رنجش و نارضایتی و تبعیض می شود و درنهایت حقوق ملت آسیب  می بیند. در حال حاضر ناکارآمدی نهادهای اجرایی  به نوعی ناکارآمدی آیینی تلقی می شود. این نکته مهمی است که باید به آن توجه شود.نظام و قانون اساسی به صورت بالقوه بسیار کارآمد است اما این به شرطی است که در اختیار افراد کارآمد قرار گیرد.

به نظرم در فضای انتخاباتی نگاه جدیدی ایجاد شده و آن اینکه جوانان به این باور رسیده اند که اسلام دیگری نیز وجود دارد که به همراه تواضع و صداقت و کارآمدی است و در عین حال نسبت خود را به امام(ره) و انقلاب و قانون اساسی می رساند. من از این جهت فضا را مثبت تلقی می کنم .

*به نظر شما پایه و مایه ی چنین برداشتی از دین چیست؟

به نظر می رسد دو نوع " خودبینی و خودمحوری" وجود دارد. یک نوع زاهدانه و نوع دیگر روشنفکرانه.طرفداران نوع اول فقط خود را مظهر تقوا و عمل صالح  می دانند و بقیه را نفی می کنند که البته این نوع از تفکر به شدت مورد انتقاد عموم بزرگان علم و دین است و به عقیده آنان این خودبینی باعث گمراهی می شود.

اما در حوزه روشنفکری این خودمحوری باعث بی توجهی به خرد جمعی و تلاش های صادقانه مشترک دیگران می شود و هر دو به تفرقه و پراکندگی در امور می انجامد و از انباشتگی تجربه ها جلوگیری می کند.به نظر می رسد این گونه تفکر نوعی انحطاط است که کسی خود را محور فهم درستی، ‌راستی و عمل صالح بداند .

انصاف این است که اگر بخواهیم در انقلاب بنیادهای اصلی تشکیل دهنده و آغازگر راه را معرفی کنیم امام(ره) و حلقه اولیه که پیرامون ایشان تشکیل شده بود عامل اصلی هستند. هیچ کسی تاثیرگذارتر از حضرت امام(ره) وحلقه نخستین نیستند و اگر کسی این مسئله را انکار کند یکی از علائم انحطاط است که دستاوردها و تجربیات آن ها را نادیده گرفته و محوریت گروه را انکار می کند.

موضوع، عدم نقد آن دوره نیست ولی منصفانه آن است که تلاش های صادقانه و تاثیرگذار و توسعه ای آن دوره را در نظر بگیریم و زمینه سازی برای به تحقق اهداف بلند قانون اساسی و تحکیم حاکمیت ملی و جلوگیری از تبعیض که از ویژگی های آن دوره بود احترام بگذاریم ، انکار دستاوردها یا ناشی از عدم اطلاع است و یا خود بزرگ بینی. این مسئله نیز از عواملی است که به خشونت دامن می زند.  وقتی خود را بزرگ تر از همه می بینی زمینه گفتگو و مشارکت را از بین می بری و این سبب کاهش اعتماد بین حاکمیت و مردم می شود.

در دولت های گذشته پایبندی به قانون و حقوق شهروندی اولویت داشت و این گونه نبود که به هر   بهانه ای دیدگاهی مثلاً ایدئولوژیک جایگزین رعایت قوانین شود و از دین به سان ابزاری برای ناکارآمد جلوه دادن قانون بهره جویی شود.

نکته پایانی این است که آزاداندیشی و مردم محوری و توجه به حقوق همه بوده است که زمینه ای فراهم کرده که نظام در عرصه جهانی با اقتدار همراه با تعامل پیش رود و همچنین با وجود دولت های گذشته این امکان به وجود آمده که دولت جدیدی شکل بگیرد.

منبع از قلم.

برای دیدن اخبار، اطلاعات، تحلیل های انتخاباتی دیگر کاندیداها اینجا کلیک کنید.

تنظیم برای تبیان: سعید آقازاده